موجودی: موجود

عدن، فرزند اهریمن

معرفی کتاب عِدِن، فرزند اهریمن؛ جلد دوم
کتاب عِدِن، فرزند اهریمن نوشته آرمان میرزایی است. این کتاب قسمت دوم مجموعه عدن است. این کتاب ماجرایی را در قلب سرزمین عدن روایت می کند، جایی که بیش از چند سده گذشته توسط اهورای مقدس و در مبارزه‌های او این نام را گرفته است.

درباره کتاب عِدِن، فرزند اهریمن؛ جلد دوم
اکنون که قهرمان عدن اهریمن را شکست داده، هیچ خبری از او در دست نیست عده ای شایعه کرده‌اند که او مرده و عده‌ای دیگر امید به برگشتن او دارند. در این میان ادوارد، برادر مینا که اداره عدن فعلا در دستان اوست معتقد است باید برای یافتن ابراهام و لئو دست به کار شوند اما مینا معتقد است بهترین کار خارج کردن مردم از عدن برای در امان ماندنشان است هرچند ادوارد با او مخالفت می‌کند زیرا عدن را یادگار اهورا و پیروانش می‌داند و حراست از آرمان‌های آن ها را به عنوان وظیفه‌ای خطیر می‌نگرد.

خواندن کتاب عِدِن، فرزند اهریمن؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های پرهیجان و فانتزی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب عِدِن، فرزند اهریمن؛ جلد دوم
دلش آشوب بود. چند روزی می‌شد که لب به غذا نزده بود. تمام کارش شده بود نشستن روی صندلی و زل زدن از پنجره به بیرون.

همسرش در جنگ زخمی و پسرش موفق به شکست‌دادن اهریمن شده بودند اما روزها بود که هیچ خبری از آن‌ها نداشت.

دخترش سخت نگرانش بود و طاقت نداشت مادرش را در آن حال ببیند.

مردم در مورد مهارت و قدرت پسرش افسانه‌ها می‌ساختند و او را به‌عنوان قهرمان عدن می‌شناختند.

برخی می‌گفتند که اهریمن نیز موفق به کشتن قهرمان شده اما عده‌ای دیگر با آن‌ها مخالفت می‌کردند و دلیل‌شان پیدا نشدن جسد قهرمان بود. حتی برخی از کشاورزان که در نزدیکی دریاچهٔ امید زندگی می‌کردند، دیده بودند که مردی شنل‌پوش، بدن بی‌جان قهرمان را از آب بیرون کشیده و او را سوار بر مرکبش کرده است.

هیچ‌کس نمی‌توانست با اطمینان بگوید که چه اتفاقی افتاده است و تنها کاری که از دست آن‌ها برمی‌آمد، امیدواری به بازگشت قهرمان و نجات دادنشان از دست ملکه بود.

بانوی اول سنت اهورا کاری به حرف مردم و شایعات نداشت. او مطمئن بود که همسر و فرزندش به‌زودی بازخواهند گشت.

روزها از پی هم می‌آمدند و امید در دل مردم شهر رنگش را بیش از پیش می‌باخت.

هوا از همیشه سردتر بود، گویی ابرهای خشمگین خاکستری قصد ترک کردن شهر را نداشتند.

برف بیش از حد انتظار می‌بارید و زندگی را بر مردم سخت‌تر کرده بود. آن‌ها از بانوی اول محبوب شهرشان، انتظار مساعدت و رهبری داشتند اما از طرفی به او حق می‌دادند تا سوگوار همسر و فرزندش باشد.

در این روزها، برادر بانو مینا رهبری شهر را به‌عهده گرفته بود و به امورات مردم و ارتش آهنین رسیدگی می‌کرد.

او یکی از سه برادر بانو مینا بود و اِدوارد نام داشت. ادوارد جوانی سی و چند ساله با قدی بلند و مو و ریش سیاه بود.

بعد از دو هفته بی‌خبری از عاقبت لئو و آبراهام، ادوارد نزد خواهر بزرگ‌ترش رفت.

دانلود نسخه الکترونیکی جلد1 عدن عشق و خون

خرید نسخه کاغذی جلد1 عدن عشق و خون

دانلود نسخه الکترونیکی جلد2 عدن فرزند اهریمن

خرید نسخه کاغذی جلد2 عدن فرزند اهریمن

 

 

دسته بندی:

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “عدن، فرزند اهریمن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *