سال ۱۰۲۳ ربکا دختری که در خانوادهای فقیر با فلاکت و سختی زندگی میکرد، نیمه های شبی طوفانی در آستانه هجده سالگی برای آوردن آب به جنگل فرستاده میشه. در بین طوفان و بارون مسیرش رو گم میکنه، خسته و زخمی چشمهای درخشان و عجیب پیدا میکنه. بعد از نوشیدن از آب چشمه هدهدی مقابلش ظاهر میشه.
«چشمهی حیات هر هزار سال یکبار بر روی زمین ظاهر میشود. هربار در نقطهای از این گیتی پهناور…کسی که در این شب از چشمه آب بنوشد دچار سحر چشمه خواهد شد. تو محکومی به زندگی تا زمانی که چشمه باری دیگر در این گیتی ظاهر شود. تو محکومی به هزارسال زندگی بدون پیری، بدون بیماری…هزار سال…نه کمتر و نه بیشتر…»
هزار سال عمر…
موهبت یا مجازات؟
سال ۲۰۲۳
سه ماه مونده به پایان عمری هزار ساله و طولانی
ربکا خودش رو برای پذیرش مرگ آماده کرده
اما سفری روی دریا همه چیز رو عوض میکنه.
دست تقدیر مردی رو سر راهش قرار میده که دیدنش باعث زنده شدن تمام خاطراتش میشه.
دختر هزار ساله
داستانی عاشقانه تاریخی و فانتزیه
همراه صفحات کتاب در تاریخ قدم خواهیم زد
جنگ های صلیبی رو با چشم های خودمون خواهیم دید، درد روزهای طاعون و وبا رو حس خواهیم کرد و روشنایی و نور عشق رو از پشت ابرهای تیره پیدا میکنیم.