عدن، عشق و خون
معرفی کتاب عِدِن، عشق و خون؛ جلد اول
کتاب عدن،عشق و خون نوشته آرمان میرزایی است. این کتاب قسمت اول مجموعه عدن است. این کتاب ماجرایی را در قلب سرزمین عدن روایت می کند، جایی که بیش از چند سده گذشته توسط اهورای مقدس و در مبارزههای او این نام را گرفته است.
درباره کتاب عِدِن، عشق و خون؛ جلد اول
هرچند اهورا همواره بیم بازگشت دوباره اهریمن و تصاحب شهر توسط نیروهای شر را به ویژه از سوی جنگل شمالی داشت. پس از مرگ او بارها و بارها جنگهایی برای تسخیر عدن صورت گرفت و خونهای بسیاری در این راه ریخته شد و در میان جنگاوران قدرتمندی که زندگی میکردند، استفن تصمیم گرفت دست از خونریزی بازدارد و زندگی ساده ای برای خود و همسرش برپا کند، اما بالاخره او روزی دوباره مجبور به استفاده از شمشیرش خواهد شد. این کتاب آغاز این تصمیم است.
خواندن کتاب عِدِن، عشق و خون؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای پرهیجان و فانتزی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب عِدِن، عشق و خون؛ جلد اول
«پارادایز» شهری بود که در جنوب کوههای سیاه و در میان جنگل شرق قرار داشت. «قصر نقرهای» که نفوذناپذیرترین قلعه در طول تاریخ بوده و هیچگاه در هیچ جنگی شکست نخورده، در این شهر قرار گرفته بود. این شهر خوش آب و هواترین شهر در سرزمین عِدِن بود. شهری چهار فصل و بسیار زیبا و مملو از درختان میوه بود. قصر نقرهای در بهار و تابستان انعکاسی لطیف از نور را در سرتاسر شهر پخش میکرد. رودهای زلال و تمیزی که از کوههای سیاه منشأ میگرفتند در لابهلای درختان و باغهای شهر پخش شده بودند. روزها صدای کودکان که در حال بازی با خرگوشها در مراتع شهر بودند، فضای شهر را پر از زیبایی میکرد. این شهر همچون اسمش، واقعاً شبیه بهشت بود.
دربارهٔ این شهر افسانههای بسیاری وجود دارد. چون هیچکس بهجز اهالی شهر پارادایز نتوانسته بود وارد قلعهٔ نقرهای شود. مردم پارادایز نیز به قلعهٔ نقرهای بسیار وفادار بودند و تا پای جان از آن مراقبت میکردند و هیچ رازی از قلعه را هیچگاه برای کسی افشا نکردند.
اما شهرت قلعهٔ نقرهای بیش از هر دلیلی، بهخاطر یک ویژگی خاص آن بود. فقط زنان حق زندگی در قصر نقرهای را داشتند و هیچ مردی حق زندگی در قصر را نداشت. ارتش نقرهای، ارتشی تشکیل شده از هفتاد هزار زن جنگجو بود که هر کدام توانایی از پای درآوردن هفت مرد را داشتند. آنها سوارکارانی ماهر، تیراندازانی زبردست و شمشیرزنانی بینظیر بودند.
رهبر ارتش و ملکهٔ قصر نقرهای «آنجلینا» نام داشت. او زنی با موهای بلند خرمایی و چشمانی عسلی بود. پوستی شفاف و سفید داشت و لبان سرخ او به رنگ گل رز بود. در افسانهها آمده بود که او هزاران سال است که در جوانی زندگی میکند و فناناپذیر و نامیراست. افسانهها بیان میکردند که تاکنون هیچ مردی روی او را ندیده است ولی اگر چنین اتفاقی بیفتد، از زیبایی او مجنون و دیوانه خواهد شد.
پارادایز در طول تاریخ هیچگاه تسلیم دشمنان نشد، حتی در دوران هزارسالهٔ حکومت تیغهها پیش از ظهور اهورا. آنها در هیچ جنگی شکست نخوردند بهجز در «جنگ خونین» که سی سال قبل از تولد اهورا اتفاق افتاده بود.
در جنگ خونین، ماتایسن شخصاً ارتش تیغهها را رهبری کرد. ماتایسن در این جنگ از ارتشی دویست هزار نفره استفاده کرد، ارتشی با عظمتی که در طول تاریخ عِدِن بیسابقه بود. او برای شکست ملکه آنجلینا، از فیلها استفاده کرد. در آن روز، ماتایسن نیمی از ارتش نقرهای را نابود کرد و خیابانها و دشتهای پارادایز را با اجساد جنگجویان ارتش نقرهای پر کرد. ملکه آنجلینا با دیدن چنین صحنهای دستور به عقبنشینی داد و ارتش نقرهای برای اولین و آخرینبار، شکست را پذیرفت.
دانلود نسخه الکترونیکی جلد1 عدن عشق و خون
خرید نسخه کاغذی جلد1 عدن عشق و خون
دانلود نسخه الکترونیکی جلد2 عدن فرزند اهریمن
خرید نسخه کاغذی جلد2 عدن فرزند اهریمن
Reviews
There are no reviews yet.