سواران بینام
سواران بینام به قلم محمدرضا زادسرور منتشر شد.
خلاصه داستان:
پادشاه امپراتوری ظالم هپگروک، با پشتیبانی جادوگرانی شیطان پرست و کمک یاران بی رحم خود، آشوبی به راه انداخته و در آستانه فتح پلنسن است.
پلنسن محتاج کمک است و درگیر با حیواناتی تسخیرشده.
در این هنگامه ی آشوب نیاک، شاهزاده پلنسن، راهی سفری پرماجرا میشود تا راه چاره ای بیابد، از راز هورسینور پرده بردارد …
او در این سفر با معماها و حوادث بسیاری مواجه میشود.
اما او تنها نخواهد بود…
آستیاک؛ کهنه سرباز سرافرازی در پی یافتنِ زندگی تنها دخترش است …
و خائنی به نام ایژاک…
بخشی از داستان:
می دوید و نمی رسید. حتی ذرهای به کرانههای سفید نزدیک نمیشد. تمام وجودش میسوخت، در پشت سرش گدازههایی آتشین و غول پیکر بر تاریکی مطلق می باریدند. ناامیدی و عذاب در همه جا موج می زد، اما او باز هم میدوید.
موجوداتی زشت و فلس دار از گوشه و کنار، بر او پنجه می کشیدند و تنش را می خراشیدند؛ موجوداتی که چهره هایشان در سیاهی اطراف گم بود و تنها چنگال های دراز و بدترکیبی از آنها نمایان میشد. او هم چنان می دوید. صدای زوزه ها و جیغ های وحشتناکی طنین انداز شده بودند و لحظات به کُندی می گذشت. ناگهان گرگ ها و گرازهای بسیاری دور او حلقه زدند. او می خواست به سوی سپیدی ِ خیرهکننده بشتابد، اما آن ها مانع سر راهش بودند.
گرازی به سوی او پرید و گرگی هجوم آورد. سپس تمام حیوانات ِ تشنه به خون ، به جان ایژاک افتادند…
خرید کتاب سواران بینام از سایت سی بوک
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.