Description
برشی از کتاب :
شاهدخت مریا به رینیس گفت : ” با تو نمیتوانم بجنگم ، اما زانو هم نخواهم زد ، دورن شاهی ندارد. این را به برادرت بگو .”
رینیس هم پاسخ داد : ” این کار را خواهیم کرد ، اما باز برمیگردیم و دفعه ی بعد آتش و خون به پا خواهیم کرد . ”
شاهدخت مریا هم گفت : ” این قول شماست ؛ و قول ما زانو نزدن است .
تسلیم نمی شویم ، شما می توانید ما را بسوزانید ، بانوی من ، اما نمیتوانید ما را به زانو در بیاورید.
نمیتوانید ما را در هم بشکنید یا وادار به تسلیم کنید.
این جا درون است .
کسی شما را نمیخواهد.
به ماجراجویی خودتان برگردید . “
Reviews
There are no reviews yet.