نمایش موارد بر اساس برچسب: نبرد خدایان
نبرد خدایان - جلد سوم: مرگ خدایان
دنیای نبرد خدایان، دنیایی خلاق و زادهٔ ذهن نویسنده است. مرتضی رضایی، با قلم شیوای خود، دنیایی فانتزی را توصیف میکند و داستانی حماسی را بر اساس اسطورههای ایرانی در آن سرزمین نقل میکند.
ماجرای کتاب درست از اوج شروع می شود. سرزمینی گسیخته که خاندان پادشاهی در آن دچار اختلاف و شکاف شده اند و در یک سوی شکاف فرخ همایون، شاهنشاه کیانی ایستاده ودر سوی دیگر آمیستریس کیانی، میهن بانوی این سرزمین و دختر عموی پادشاه که به شدت با پسرعموی خویش مخالف است و خواهان مرگ و سرنگونی اوست. در میان این اختلافات شدید که به خونریزیهای هولناک ختم می شود، کتاب از جایی آغاز می شود که موجودی با لشکری مهیب به پشت مرزهای این سرزمین رسیده. همۀ پادشاهی ها و کشورهایی که در مسیرش بوده اند را مغلوب کرده و به زیر فرمان خویش کشیده. او خود را انگره سار می خواند؛ فرستادۀ اهریمن. روح پلیدیها در کالبد این جهانی پلیدیها دمیده شده و او برانگیخته شده تا فرمان خدایش را در جهان جاری کند و همۀ خدایان را از میان بردارد تا تنها یک خدا پرستیده شود. او برای شکست خوردن خلق نشده و آمده تا پیروز باشد. «پدرام دوشین» جادوگر پیر این سرزمین و «سوشان» پسرش گمان می کنند راه نابودی این برانگیخته را دریافته اند... در حالی که رازی عظیم و بزرگ از برابر چشمان آنها پنهان مانده و اینها همه در حالی است که اختلافات شاهنشاه و میهن بانو زمینه ساز یک خیانت بزرگ و جنایت عظیم می شود... سرانجام حوادث و اتفاقات بسیار تلخ و ناگواری رخ می دهد و همه چیز در آستانۀ نابودی قرار می گیرد و پرسش همه این می شود: آیا خدایان مرده اند؟ خدایان کجا مانده اند که ما را یاری نمی کنند؟ در میان نا امیدی از فرا رسیدن یاری خدایان همه از خویشتن و یکدیگر می پرسند چگونه می توان فرستاده را از میان برد؟ سوشان، قهرمان کتاب باید راز این پرسش را پیدا کند پیش از آنکه آخرین امید نیز از دست برود...
دنیای نبرد خدایان پر از حکومتها، آیینها و مردمانی از نژادهای مختلف است
خلاصه کتاب نبرد خدایان (جلد سوم: مرگ خدایان)
ماجرای کتاب نبرد خدایان، از سرزمینی شروع میشود که در معرض حملهٔ اهریمن قرار دارد. سرزمین از هم گسیخته که اعضای خاندان پادشاهی ان باهم اختلاف دارند.
فرخ همایون، پادشاه کیانی در یک سو قرار دارد و آمیستریس، بانوی اول ایران و دخترعموی او در سوی دیگر که خواهان مرگ و سرنگونی فرخ همایون است. در میان این خونریزیها و خیانتها موجودی غولآسا به اسم انگرهسار که فرستاده اهریمن است به مرزهای کشور حمله میکند تا مردم را وادارد خدای او را بپرستند....
کتاب نبرد خدایان برای چه کسانی مناسب است
این اثر که ساختاری بسیار جذاب و هیجان انگیز دارد برای کسانی که به داستانهای اساطیری و فانتزی از نوع وطنی آن علاقه دارند نوشته شده است.
جملاتی از کتاب نبرد خدایان (جلد سوم: مرگ خدایان)
شاه بهدست پسرش کشته شده بود. شاهزاده پریشان از آنچه کرده بود هنوز نمیدانست که مادرش نیز کشته شده است... بهدست زنش... آوای جادویی زنی که در همهی کرانههای شهر شنیده شد، انگار نوید سرآغاز روزگار خونبار را داده بود. نوایی که با نوای پردرد مرگ شاه رویینتن درآمیخته بود تا همهی مردم شهر پریشان رو به ارگ داشته باشند، از خود بپرسند بانگ چه بود؛ بیآنکه بدانند شاه و شاهبانو بهدست فرزند خویش تباه شدهاند و اینک سرزمینشان بیشاه شده است...
جلد سوم نبرد خدایان ( مرگ خدایان)
جلد دوم نبرد خدایان ( بامداد تاریک)
نبرد خدایان (جلد اول؛ فرستاده اهریمن)
نبرد خدایان - جلد دوم: بامداد تاریک
نبرد خدایان نبردی است که دروسعت یک دنیای تخیلی رخ می دهد با همۀ تفاوتهایی که در مذاهب و آیینها و منافع مردمان مختلف و حکومتهای آنها وجود دارد.
ماجرای کتاب درست از اوج شروع می شود. سرزمینی گسیخته که خاندان پادشاهی در آن دچار اختلاف و شکاف شده اند و در یک سوی شکاف فرخ همایون، شاهنشاه کیانی ایستاده ودر سوی دیگر آمیستریس کیانی، میهن بانوی این سرزمین و دختر عموی پادشاه که به شدت با پسرعموی خویش مخالف است و خواهان مرگ و سرنگونی اوست. در میان این اختلافات شدید که به خونریزیهای هولناک ختم می شود، کتاب از جایی آغاز می شود که موجودی با لشکری مهیب به پشت مرزهای این سرزمین رسیده. همۀ پادشاهی ها و کشورهایی که در مسیرش بوده اند را مغلوب کرده و به زیر فرمان خویش کشیده. او خود را انگره سار می خواند؛ فرستادۀ اهریمن. روح پلیدیها در کالبد این جهانی پلیدیها دمیده شده و او برانگیخته شده تا فرمان خدایش را در جهان جاری کند و همۀ خدایان را از میان بردارد تا تنها یک خدا پرستیده شود. او برای شکست خوردن خلق نشده و آمده تا پیروز باشد. «پدرام دوشین» جادوگر پیر این سرزمین و «سوشان» پسرش گمان می کنند راه نابودی این برانگیخته را دریافته اند... در حالی که رازی عظیم و بزرگ از برابر چشمان آنها پنهان مانده و اینها همه در حالی است که اختلافات شاهنشاه و میهن بانو زمینه ساز یک خیانت بزرگ و جنایت عظیم می شود... سرانجام حوادث و اتفاقات بسیار تلخ و ناگواری رخ می دهد و همه چیز در آستانۀ نابودی قرار می گیرد و پرسش همه این می شود: آیا خدایان مرده اند؟ خدایان کجا مانده اند که ما را یاری نمی کنند؟ در میان نا امیدی از فرا رسیدن یاری خدایان همه از خویشتن و یکدیگر می پرسند چگونه می توان فرستاده را از میان برد؟ سوشان، قهرمان کتاب باید راز این پرسش را پیدا کند پیش از آنکه آخرین امید نیز از دست برود...
«در اتاقی گرم و نمناک تنها بود. چشمان زرد و مارگونهاش به در خیره بود. پوزهی سگ مانندش را به پشت دست مالید. دستش به پنجههای گرگ میمانست. پیکرش در جامهی خاک گرفته و پاره شدهای پنهان بود. گویی سالهاست شسته نشده است. از او پلیدی میریخت. پلشت بود. موهای پیکرش سیاه و زبر مینمود. پنجههای زرد و بلندش خود را به رخ میکشید. بر گِرد دو مچش زنجیری پولادین بود. چرخش دستش بانگ زنجیرها را در میآورد. زنجیرها به دیوار میخ شده بودند. بر زمین نشسته بود. خستگی از او میبارید. اما از چه خسته بود؟!
در میان آن همه زشتی و پلشتی، آنچه شگفتآور بود، چشمان او بود. چشمانش میدرخشید. چشمانی که گویی پاک شده باشند. به بلوری از شیشه بود. آنچه نگاهش را چنان روشن کرده بود که خورشید را گوشه میزد، بیگمان مهر بود. نگاهش با دل آشنا مینمود.»
معرفی کتاب نبرد خدایان (جلد سوم)
جلد دوم نبرد خدایان ( بامداد تاریک)
نبرد خدایان (جلد اول؛ فرستاده اهریمن)
برای دانلود جلد دوم نبرد خدایان از سایت طاقچه بر روی لینک زیر کلیک کنید
دانلود کتاب نبرد خدایان از سایت طاقچه
مراکز فروش کتاب های نشر موج
_________
دفتر مرکزی نشرموج
خیابان انقلاب، خیابان دوازده فروردین، خیابان نظری، کوچه جاوید یک ،پلاک شش واحد یک
تلفن تماس:
02166959925
02166495274
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شماره تلگرام نشرموج:
09124126731
ساعات کاری دفتر مرکزی: شنبه تا چهارشنبه - 9 الی 17
آخرین اخبار در صفحه اینستاگرام نشرموج
مراکز فروش کتابهای نشرموج
کتابفروشی پنجره:
آدرس: تهران، خيابان سهروردى شمالى، ميدان شهيد قندى(پاليزى)، روبروى مركز خريد انديشه، شماره ١٩
ساعات کاری: 9 صبح الی 13- 15 الی 21
تلفن تماس: 02188511060
کتابفروشی آدمیت:
آدرس:تهران میرداماد بعد از دفینه بازار بزرگ میرداماد شماره ۲۶
ساعات کاری: شنبه تا پنجشنبه 9:30 الی 21:30
تلفن تماس: 02188788480
نبرد خدایان - فرستاده اهریمن
نبرد خدایان نبردی است که دروسعت یک دنیای تخیلی رخ می دهد با همۀ تفاوتهایی که در مذاهب و آیینها و منافع مردمان مختلف و حکومتهای آنها وجود دارد.
ماجرای کتاب درست از اوج شروع می شود. سرزمینی گسیخته که خاندان پادشاهی در آن دچار اختلاف و شکاف شده اند و در یک سوی شکاف فرخ همایون، شاهنشاه کیانی ایستاده ودر سوی دیگر آمیستریس کیانی، میهن بانوی این سرزمین و دختر عموی پادشاه که به شدت با پسرعموی خویش مخالف است و خواهان مرگ و سرنگونی اوست. در میان این اختلافات شدید که به خونریزیهای هولناک ختم می شود، کتاب از جایی آغاز می شود که موجودی با لشکری مهیب به پشت مرزهای این سرزمین رسیده. همۀ پادشاهی ها و کشورهایی که در مسیرش بوده اند را مغلوب کرده و به زیر فرمان خویش کشیده. او خود را انگره سار می خواند؛ فرستادۀ اهریمن. روح پلیدیها در کالبد این جهانی پلیدیها دمیده شده و او برانگیخته شده تا فرمان خدایش را در جهان جاری کند و همۀ خدایان را از میان بردارد تا تنها یک خدا پرستیده شود. او برای شکست خوردن خلق نشده و آمده تا پیروز باشد. «پدرام دوشین» جادوگر پیر این سرزمین و «سوشان» پسرش گمان می کنند راه نابودی این برانگیخته را دریافته اند... در حالی که رازی عظیم و بزرگ از برابر چشمان آنها پنهان مانده و اینها همه در حالی است که اختلافات شاهنشاه و میهن بانو زمینه ساز یک خیانت بزرگ و جنایت عظیم می شود... سرانجام حوادث و اتفاقات بسیار تلخ و ناگواری رخ می دهد و همه چیز در آستانۀ نابودی قرار می گیرد و پرسش همه این می شود: آیا خدایان مرده اند؟ خدایان کجا مانده اند که ما را یاری نمی کنند؟ در میان نا امیدی از فرا رسیدن یاری خدایان همه از خویشتن و یکدیگر می پرسند چگونه می توان فرستاده را از میان برد؟ سوشان، قهرمان کتاب باید راز این پرسش را پیدا کند پیش از آنکه آخرین امید نیز از دست برود...
قسمتی از کتاب :
پدرام بانگ زد:
-فرمان بده به آنان بتازند. ما را دیگر توان نبرد و جان جنگ نیست. آنان را به دوزخ برگردان فرخ همایون.
و شاه شمشیرش را برکشید. به سورنا و مهرآذر و کاوه که با او بودند نگاه کرد. با برآوردن شمشیرش هزاران سرباز، یکی از پس دیگری شمشیرش را برمیآورد.
شاه فرمان داد: به نام ایزد و برای میهن و از برای پیروزی، یک تن را باز نگذارید و به گوردخمههای گورسان بازگردانید.
اما پیش از آن که بخواهد فرمان تاختن بدهد، دیوان اهریمن پرست بودند که بهسویشان تازش گرفتند. هریک، بلندای دو مرد را داشتند. تیغهایی بزرگ و سنگین در دستانشان بود. نیمی از تنشان در زره بود. اما خود چنان پوستی بر تن داشتند که از پولاد سخت تر مینمود.
هزاران مرد و دیو بهسوی هم میتاختند. از کوبش پایشان، گرد و خاکستر آسمان را باردیگر تیره میکرد. انگار دل همة جهان در آن دشت و زیر پای آن مردان میتپید...
دهها هزار جنگجو درهم گره خوردند. تیغها در سینهها فرو رفت. سرها از گردنها فرو افتاد. پهلوها شکافته شد. چکاچک شمشیرها، هزاران شمشیر، پایان هستی میساخت. لشکریان اهریمن، درنده و زورمند بودند. اندیشهای جز کشتار نداشتند. اما دلیری پهلوانان شاهنشاهی را همآوردی نبود. به شمارگان ستارگان آسمان، مردان بر هم میکوفتند. شمشیرها هوا را میشکافت و بر سینهها مینشست. زمین زیر پای آن مردان زیر و زبر میشد. لشکریان پرشمار شاهنشاهی چنان پرتوان میجنگیدند که درهم شکستن لشکریان اهریمن آسان مینمود...
نویسنده: مرتضی رضایی
تصویر ساز: سهیل دانش اشراقی
طراح جلد : آناهیتا آقایی
مدیر هنری: سپهر دانش اشراقی
تعداد صفحه : ص589 قطع: رقعی
ژانر : فانتزی و تخیلی