موجودی: موجود

پارسیان و من – جلد سوم

معرفی کتاب پارسیان و من، جلد سوم؛ رستاخیز فرا می‌رسد
رستاخیز فرا می‌رسد سومین جلد از سه‌گانه پارسیان و من نوشته آرمان آرین است. این سه‌گانه شامل داستان‌هایی تاریخی و فانتزی است که مخاطب را به دنیای اساطیر ایرانی و پادشاهان هخامنشی می‌برد و با شخصیت‌های افسانه‌ای ایرانی همانند کاوه و فریدون و ضحاک و پادشاهان پارسی همچون کوروش بزرگ همراه می‌کند.

در این سه گانه، اسطوره، حماسه و تاریخ ایران باستان به قلمی نو و شیوا در قالبی داستانی فانتزی ریخته شده است.

آرمان آرین برای نگارش این سه‌گانه برنده جوایزی از جمله جایزه بیست و سومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۴)، لوح تقدیر از جشنواره مهرگان ادب (پکا) (۱۳۸۴)، جایزه پنجمین دوره کتاب سال شهید غنی‌پور (۱۳۸۴)، لوح تقدیر از جشنواره مهرگان ادب ۱۳۸۵ و لوح تقدیر IBBY دانمارک شده است.

درباره کتاب پارسیان و من (جلد سوم : رستاخیز فرا می‌رسد)
بردیا نوجوان سومی است که در جلد سوم پارسیان و من پا به دنیای ایران باستان می گذارد. او که پسری ۱۵ ساله است قرار است از دنیای معاصر به بارگاه کوروش بزرگ هخامنشی برود و در مقام پسر او قرار بگیرد.

بردیا در فتح بابل به پدر کمک می‌کند و از نزدیک با ماجراهای این پادشاه برگ همراه می‌شود. در پایان این سه گانه، همه شخصیت‌های سه جلد بر دوش سیمرغ به نبرد رستاخیزی بین اهریمنان و پهلوانان می‌روند.

خواندن سه‌گانه پارسیان و من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی و اساطیر ایران

درباره آرمان آرین
آرمان آرین نویسنده و پژوهشگر معاصر ایرانی است. او به تاریخ و فرهنگ ایران باستان علاقه دارد و بیشتر آثارش ریشه در اساطیر کهن ایرانی دارند. هر چند که آرین را بیشتر نویسنده داستان‌های فانتزی حوزه کودک و نوجوان می دانند اما مخاطبان آثار او محدود به این حوزه سنی نمی‌شوند و آثارش مخاطبانی از گروه‌های سنی مختلف را با خود همراه می‌کنند.

آرمان آرین در نوشته‌هایش موفق شده‌است تا با در هم آمیختن مطالعات حوزه سینما و همچنین دانش گسترده در اسطوره‌ها، تاریخ و ادیان ایرانی، آثاری تصویری، دراماتیک و خیال‌انگیز بیافریند.

گوشواره تلخ، سپتیمان، افسون‌نامه و غوغای خموش نام برخی از آثار این نویسنده‌اند.

بخشی از کتاب پارسیان و من (جلد سوم: رستاخیز فرا می‌رسد)
از میان درختان عطرآگین که گل‌هایشان تا روی زمین آویزان بود گذشتیم و حوض گرد بزرگی را پشت سر گذاشتیم و کمی بعد به دروازه‌ی چوبی‌ بزرگی رسیدیم. با دیدن ما، سربازها به‌سرعت یکی از دو لته‌ی در را گشودند و داریوش حین خروج به آن‌ها گفت: من و شاهزاده بردیا به شهر می‌رویم. لطفاً ثبت نشود!

با این حرف، نگهبان قلمش را از روی پوست آهو برداشت و لبخندی زد. داریوش هم چشمکی به او زد و گذشتیم!

کمی بعد از خیابان بیرون کاخ، وارد قسمت‌های مرکزی شهر شدیم. مردان بسیاری در خیابان بودند که از قمقمه‌های سفالی می‌نوشیدند و به خانه‌هایی وارد یا خارج می‌شدند. بیشترشان، فقط لُنگی به پا داشتند و بقیه تن‌شان برهنه بود.

بالا توی کاخ، کمی باد می‌آمد اما اینجا نه تنها گرم بود بلکه رطوبت هم توی هوا موج می‌زد. صدای سم اسب‌هامان روی سنگفرش کوچه‌ها در همهمه‌ی مستانه‌ی شب شهر گم بود. داریوش، از چند کوچه‌ی باریک، میان‌بُر زد و از راه‌های خلوت‌تر و خانه‌های گِلی و خشتی خاموش، به‌سوی رودخانه رفت. از توی خورجین اسبش، بالاپوشی سیاه و کلاهدار بیرون آورد و به من داد و زمزمه کرد: باید همین امشب تکلیف این لعنتی‌ها را در این شهر و کشور روشن کنیم.

سری به تأیید تکان دادم ولی واقعاً نمی‌دانستم چه می‌گوید! خودش هم بالاپوشی مشابه را همان‌طور سواره و در حرکت به تن کرد و کلاه را روی سرش کشید. حالا روی آن اسب سیاه، مثل جادوگری بود که شبانه به معبد می‌رود. من هم ردا را به تن کردم و پیش رفتیم.

دانلود نسخه الکترونیکی پارسیان و من رستاخیز فرا می‌رسد

خرید نسخه کاغذی پارسیان و من رستاخیز فرا می‌رسد

خرید نسخه کاغذی مجموعه پارسیان و من

 

دسته بندی:

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پارسیان و من – جلد سوم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *